وقتی سیل به اتاق خوابش در یک مرکز مسکونی برای کودکان معلول سرازیر می شود، گیلا به دام می افتد. بچه های دیگر در حالی که جیلا منتظر پدرش بود تخلیه شدند، اما خیابان های اطراف در حال حاضر قطع شده است و او تنهاست و راهی برای خروج ندارد.
کلبه موقت جونجون در اثر سیل شسته شده است و او باید پس از نوشیدن آب آلوده برای خواهر بیمارش دارو پیدا کند. در ابتدا به نظر می رسد که این دو جوان شباهت چندانی با هم ندارند و به یکدیگر دلسوزی می کنند، اما با بالا آمدن آب ها، آیا می توانند راهی برای همکاری با یکدیگر برای زنده ماندن پیدا کنند…؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.