Daddy Long Legs کتاب زبان
ژان وبستر نام قلم آلیس جین چندلر وبستر (1916-1976) بود که بیشتر زندگی خود را در ایالت نیویورک به دنیا آمد و زندگی کرد. او خواهرزاده بزرگ مارک تواین بود. پدر-بلند-پاها اولین کتاب او نبود ، اما کتابی است که بیشتر او به خاطر می آورد. در سال 1912 منتشر شد و پس از آن دنباله ای در سال 1914 به نام دشمن عزیز. او در سال 1915 ازدواج کرد و یک سال بعد در زایمان به طرز فجیعی درگذشت.
گزیده ای © با مجوز چاپ مجدد شد. کلیه حقوق محفوظ است.
“چهارشنبه آبی”
اولین چهارشنبه در هر ماه یک روز کاملاً هولناک بود – روزی که با ترس و انتظاری در انتظار بود ، با شهامت تحمل کرد و با عجله فراموش شد. هر طبقه باید بدون لکه ، هر صندلی بدون گرد و غبار و هر بستر بدون چروک باشد. نود و یتیم یتیمان کوچک خردشده باید خرد شوند و شانه زده شوند و به درون لثه های تازه پاشیده شوند. و همه نود و هفت رفتار خود را یادآوری کردند و به آنها گفتند که “بله ، آقا” ، “نه ، آقا” ، هر وقت یک معتمد صحبت می کرد.
آن زمان ناراحت کننده بود. و جرووشا ابوت فقیر ، که پیرترین یتیم بود ، باید متحمل آن شد. اما این چهارشنبه اول ویژه ، مانند پیشینیان خود ، سرانجام خود را به پایان رساند. جرووشا از آنجا که در آنجا ساندویچ درست کرده بود برای مهمانان پناهندگی فرار کرد و برای انجام کارهای عادی خود به طبقه بالا آمد. مراقبت ویژه او اتاق F بود ، که یازده تکه کوچک ، از چهار تا هفت ، یازده تخت کوچک را که در یک ردیف قرار داشتند ، اشغال کرد. جرووش اتهامات خود را جمع کرد ، قارچهای شفاف آنها را صاف کرد ، بینی های خود را پاک کرد و آنها را در یک خط منظم و مایل به سمت اتاق غذاخوری شروع کرد تا خود را برای نیمی از ساعت پر برکت با نان و شیر و پودینگ هرس درگیر کنند.
Daddy Long Legs کتاب زبان
سپس او روی صندلی پنجره پایین آمد و معابد پرتلاش را خم کرد و در مقابل شیشه سرد قرار گرفت. او از ساعت 5 صبح او را روی پاهای خود رفته بود ، و همه مناقصه ها را انجام می داد ، با یک ماتروان عصبی فریاد زد و با عجله روبرو شد. خانم لیپت ، در پشت صحنه ، همواره آن عزت و آرامش و کرامت را حفظ نکرد که با آن روبرو مخاطب معتمدان و بانوان شد. جرووشا به طیف وسیعی از چمن یخ زده ، فراتر از ریزش آهنین بلند که حاشیه پناهندگی را مشخص کرده بود ، خیره شد و از پشته های بدون شکاف که با املاک کشور پوشانده شده بود ، به تکههای دهکده که از میان درختان برهنه بلند شده است.
روز به پایان رسید – کاملاً با موفقیت ، تا آنجا که او می دانست. معتمدان و کمیته بازدید کننده دور خود را درست کرده بودند و گزارش هایشان را می خواندند و چای خود را می نوشیدند و حالا در خانه های عجیب و غریب خود در حال عجله بودند ، تا یک ماه دیگر هزینه های کمی زحمتکش را فراموش کنند. جرووش تکیه داد که با کنجکاوی – و لمس حیرت – جریان واگن ها و اتومبیل هایی که از دروازه های پناهندگی بیرون می آمد ، تماشا کند. در تخیل او ابتدا یکی از تجهیزات و سپس دیگری را به خانه های بزرگ که در امتداد دامنه کوه واقع شده بودند دنبال کرد. او خودش را با یک کت خز و کلاه مخملی با پرهای تکیه داده شده در صندلی و که به طور نامحسوس “خانه” را زمزمه کرده بود به تصویر کشید. اما در درب خانه او تصویر مبهم شد.
Daddy Long Legs کتاب زبان
خانم جیروش به او گفت تخیل – تخیل ، خانم لیپت به او گفت ، اگر مراقبت نكرد او را دچار دردسر می كرد – اما مشتاق هرچه بود ، نمی توانست او را از ایوان جلوی خانه های خود حمل كند. وارد. جروسا کوچک فقیر ، مشتاق ، ماجراجو ، در تمام هفده سالگی خود ، هرگز قدم در خانه ای معمولی نگذاشته بود. او نتوانست روال روزمره آن انسانهای دیگر را كه زندگی خود را بدون یتیم شدن توسط یتیمان ادامه می داد ، تصور كند.
Je-ru-sha Ab-bott شما در گذشته تند و زننده هستید و فکر می کنم بهتر است عجله کنید!
Daddy Long Legs کتاب زبان
تامی دیلون ، که به گروه کر پیوسته بود ، از پله ها و پایین راهرو آواز خواند ، وقتی با نزدیک شدن به اتاق ، بلندتر بلند شعار او بلند شد ، F. Jerusha خودش را از پنجره دور کرد و مشکلات زندگی را برطرف کرد.
“چه کسی مرا می خواهد؟” او با یادداشتی از اضطراب شدید به شعار تامی برید.
خانم لیپت در دفتر ، و فکر می کنم او دیوانه است. آه-مردها!
تامی با احتیاط آمیز ، اما لهجه او کاملاً مخرب نبود. حتی یتیم سخت ترین کودک یك خواهر فاسد كه به مطب احضار شده بود تا با یك ماتری اذیت شده به مطب احضار شود ، احساس همدردی كرد. و تامی جرووش را دوست داشت حتی اگر گاهی اوقات او را با بازو تکان می داد و تقریباً بینی خود را از بین می برد.
جرووشا بدون اظهار نظر رفت ، اما با دو خط موازی روی ابرو. آنچه می توانست اشتباه پیش برود ، با تعجب پرسید. آیا ساندویچ ها به اندازه کافی نازک نبودند؟ آیا پوسته هایی در کیک های گردو وجود دارد؟ آیا یک بازدید کننده بانوی سوراخ در جوراب زنانه سوزنی هاثورن را دیده بود؟ آیا – وحشت! – یکی از نوزادان کوچک کروبی که در اتاق خودش بود ، یک معتمد “سایه زد”؟
Daddy Long Legs کتاب زبان
تالار پایین بلند روشن نشده بود و چون پایین طبقه می آمد ، آخرین متولی ایستاده ، در نقطه عزیمت ، در درهای باز که منجر به پورت کوکره شده بود. جرووشا تنها یک احساس زودگذر از مرد را به خود جلب کرد – و تصور آن کاملاً از قد بلند بود. او دست خود را به سمت اتومبیل می کشید و منتظر درایو خمیده بود. هنگامی که آن را به حرکت در حرکت و نزدیک شدن ، سر برای لحظه ای ، چراغهای جلو درخشان سایه خود را به شدت آقا پرتاب کرد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.